صفحه اسلی      صفحه قبلی

 

بالاخره روز 30 دی هشتاد و چهار رسید و جشنواره فیلم فجر، آغاز شد. خوشبختانه وضعیت صدای سالن سینما صحرا (سینمای رسانه‌های جمعی) نسبت به آنچه که قبلا بود، بسیار بهتر شده و صدایی قابل قبول به گوش می‌رسد. به نظر می‌رسد سالن به پخش صدای دالبی مجهز شده است، ولی متاسفانه از دو فیلم ایرانی که امروز تماشا کردم، هر دو صدای مونو(یک باندی)  داشتند ولی خوشبختانه هر دو دارای صدایی خوب، واضح و قابل شنیدن بودند (از لحن نوشتارم تعجب نکنید! بارها در جشنواره  فیلم‌هایی دیده‌ام که صدایی گنگ، درهم و بسیار بد داشته‌اند). فیلم‌های امروز: " کارگران مشغول کارند" و "یک شب".

فیلم "کارگران مشغول کارند" با رد و بدل شدن گفتگوهایی جذاب بین چند رفیق قدیمی شروع می‌شود و خیلی زود متوجه می‌شویم که در این فیلم، گوشهایمان باید خیلی خوب کار کنند و چیزی را از دست ندهند. خوشبختانه صدابرداری خوب و صدا گذاری مناسب، کمک زیادی به پیشبرد داستان می‌کند. صدای گفتگوها که داخلی ماشین است،  در نماهایی  روی  تصاویری خارج از فضای ماشین میکس شده و به پیوستگی تصاویر و روان شدن ریتم فیلم کمک بسیاری کرده است. اغراق در صدا گذاری (صدای قدم‌ها روی زمین خاکی کنار جاده، صدای باد، صدای ماشین) به گوش نمی‌رسد که این خود یکی از مزایای بزرگ صدای این فیلم محسوب می‌شود. اولین جایی که موسیقی به گوش می‌رسد (تکنوازی پیانو، پرلودی از شوستاکوویچ) موسیقی قابل قبول است، هر چند که با فضا و داستان خیلی هم‌خوانی ندارد، اما توی ذوق هم نمی‌زند. اما در ادامه فیلم، بعد از چند دقیقه دوباره همان قطعه شنیده می‌شود. چند دقیقه بعد دوباره و به شکل باور نکردنی شاید بیش از شش بار این قطعه تکرار می‌شود! به نظر من، تم موسیقی در تکرارها اصلا با داستان و فضا تناسب ندارد و ای کاش کارگردان محترم که از پیمان یزدانیان بعنوان نوازنده پیانو استفاده کرده است، سفارش نوشتن موسیقی برای این فیلم را به او می‌داد. اطمینان دارم که نتیجه بسیار بهتری حاصل می‌شد. بهر حال فیلم پیش می‌رود و داستان جالب‌تر می‌شود. و در انتها بسیار عالی تمام می‌شود اما، موسیقی تیتراژ پایان که متاسفانه متوجه نشدم اثر کدام یک از دوستان است، اصلا مناسب نیست. موسیقی الکترونیک کاملا آماتوری با آوازی بازهم آماتوری. بهر حال فیلم بسیار خوب پیش رفت و من شخصا از آن خوشم آمد و حتما در اکران عمومی به تماشای دوباره‌ی آن خواهم رفت، ولی با دقت بیشتری در موسیقی، حتما بر جذابیت فیلم بسیار افزوده می‌شد.

فیلم "یک شب" با گفتگوهای نه چندان جذابی شروع می‌شود. صدای فیلم خوب است. همه چیز درست شنیده می‌شود و صدای آزار دهنده‌ای وجود ندارد. حتی در صحنه‌ای از فیلم که راننده اتوموبیل صدای پخش اتوموبیل را برای بار دوم بلند می‌کند، انتظار داشتم که صدا درهم (distorted)  شود، که خوشبختانه نشد. پیمان یزدانی بعنوان آهنگ‌ساز این فیلم بسیار خوب عمل کرده است. در طول فیلم تا نمای پایانی فیلم اثری از موسیقی نیست! و این انتخاب بسیار هوشمندانه و درست انجام شده است. موسیقی می‌توانست در بسیاری از صحنه‌های فیلم، بار اندوه، حسرت و یا بی‌پناهی را زیاد کند، ولی وارد عمل نشد. تصویر بیانگر همه چیز بود و اقای یزدانی بسیار انتخاب خوبی کرده بود. آهنگسازان فیلم نباید بر اساس زمان موسیقی در فیلم دستمزد بگیرند، زیرا در بسیاری از موارد، تصمیم بر ادامه سکوت، تصمیمی بسیار دشوار و زیرکانه‌ای است و نیاز به تجربه و اعتماد به نفس کافی از سوی آهنگساز دارد. در نمای پایانی، اولین و آخرین موسیقی این فیلم شنیده می‌شود که بسیار به موقع شروع می‌شود. کوارتتی چهار ضربی، با حضور فاگوت، ابوا، ویولن و آلتو که اجرایی خوب و صدابرداری مناسبی داشت (در تیتراژ، اسمی از استودیو ضبط موسیقی نیامده بود). به نظر من هر چه فیلم به انتها نزدیک می‌شد، ساختاری بهتر پیدا می‌کرد و در نهایت، بسیار زیبا، با موسیقی و نمایی زیبا، حرف‌های زیادی را در ذهن من نجوا کرد و تمام نشد!

کیوان هنرمند

 

 

"جایی در دور دست"، سومین فیلمی بود که در روز دوم جشنواره دیدم، ، موسیقی متن آن کار آقای پیمان یزدانی است. داستان فیلم در فضایی کوهستانی و جنگلی می‌گذرد. موسیقی با صدای یک آکورد Dm (احتمالا صدای Pad در سازهای الکترونیک که البته بعلت خوب نبودن کیفیت پخش صدا، کاملا برایم روشن نبود) آغاز شد و درادامه، با  تمپوی سنگین، یک ملودی تونال، توسط ابوا به گوش می‌رسد و بعد کمانچه هم به آن اضافه می‌شود. لحن موسیقی، آکوردها و سرعت پایین اجرا، همگی ذهن را آماده وقوع یک اتفاق ناگوار می‌کند که البته با دستگیر بودن پسر به جرم ارتکاب قتل، خیلی هم دور از انتظار نیست. فیلم ادامه پیدا می‌کند و با برگشتن به زمان گذشته، از ماجراهایی که بر پسرک جوان گذشته است با خبر می‌شویم. پسر که دل به عشقی دور از دست رس بسته است، برای رسیدن به عشق خود، حاضر است هر کاری بکند و اطرافیان هم نقشه‌های مخوفی برای او کشیده ‌اند، اما تا انتهای داستان فقط یکبار چند دقیقه کتک مختصری در خزینه حمام می‌خورد که در نهایت هم ختم به خوشی می‌شود و پسر خوشحال از خزینه خارج می‌شود و یک بار هم شاخه‌ای کوچک در شکمش فرو می‌رود که خوشبختانه نه به اعضای داخلی او(ریه، روده، معده و ...) آسیب می‌رساند و نه منجر به عفونت می‌شود. طوری که بعد ازگذشت یکی دو روز، پسر حتی برای جابجایی و بالا رفتن از نردبان هم کوچکترین مشکلی ندارد. اما مدام هرجا موسیقی به گوش می‌رسد، گویا اتفاقی ناگوار و یا عاقبتی غم‌انگیز در انتظار است. راستش علت آن پیش آگهی که موسیقی برای داستان دارد را متوجه نمی‌شوم. حتی در پایان داستان هم هیچکس مزاحم پسر و عشق او نشد و اتفاقا آقایی که وظیفه نگهبانی از او را داشت، به او پول می‌دهد و به او نصیحت می‌کند که همراه معشوق، به سراغ زندگی خود برود و آنها هم می‌روند و هیچ کس مزاحم آنها نمی‌شود و به عبارتی عاشق و معشوق به ارزوی خود می‌رسند. حتی در چنین صحنه‌ای، بازهم موسیقی همان تم خود را حفظ می‌کند (البته اینبار در تونالیته C#m).

صدای فیلم هم چندان خوب نبود. البته این دفعه من در بالکن سینمای صحرا نشته بودم و ممکن است محل  من و بلند بودن صدا، کمی باعث خوب شنیده نشدن صداها شده باشد. اما به نظر من تناسب صدا‌ها درست نبود. صدای محیط خیلی اغراق آمیز به گوش می‌رسید. صدای مرد رییس که صدایی بم بود، اصلا  واضح نبود و خیلی از جملات آن فهم نمی‌شد. در تصویر، حرکت خودرو رنو 5 را داشتیم، ولی صدایی شبیه به حرکت یک جیپ به گوش می‌رسید. در صحنه‌ای که دختر برای صدا کردن پسر، صدای یک پرنده را تقلید می‌کند، صدای باد در نمای خارجی بسیار زیاد و در نمای داخلی بسیار کم، ولی صدای دختر در هر دو نما تقریبا یکسان بگوش می‌رسد. در صحنه‌های ابتدایی فیلم، در مدرسه، در یک اتاق صدای باد و محیط بیرون (ambiance) بسیار زیاد و در اتاقی دیگر بسیار کم می‌شود.

در یکی از صحنه‌ها صدا و حضور ناگهانی یک پرنده بسیار خوب بود و حسابی از جا پریدم.

کیوان هنرمند 1/11/84

 

بالاخره روز 30 دی هشتاد و چهار رسید و جشنواره فیلم فجر، آغاز شد. خوشبختانه وضعیت صدای سالن سینما صحرا (سینمای رسانه‌های جمعی) نسبت به آنچه که قبلا بود، بسیار بهتر شده و صدایی قابل قبول به گوش می‌رسد. به نظر می‌رسد سالن به پخش صدای دالبی مجهز شده است، ولی متاسفانه از دو فیلم ایرانی که امروز تماشا کردم، هر دو صدای مونو(یک باندی)  داشتند ولی خوشبختانه هر دو دارای صدایی خوب، واضح و قابل شنیدن بودند (از لحن نوشتارم تعجب نکنید! بارها در جشنواره  فیلم‌هایی دیده‌ام که صدایی گنگ، درهم و بسیار بد داشته‌اند). فیلم‌های امروز: " کارگران مشغول کارند" و "یک شب".

فیلم "کارگران مشغول کارند" با رد و بدل شدن گفتگوهایی جذاب بین چند رفیق قدیمی شروع می‌شود و خیلی زود متوجه می‌شویم که در این فیلم، گوشهایمان باید خیلی خوب کار کنند و چیزی را از دست ندهند. خوشبختانه صدابرداری خوب و صدا گذاری مناسب، کمک زیادی به پیشبرد داستان می‌کند. صدای گفتگوها که داخلی ماشین است،  در نماهایی  روی  تصاویری خارج از فضای ماشین میکس شده و به پیوستگی تصاویر و روان شدن ریتم فیلم کمک بسیاری کرده است. اغراق در صدا گذاری (صدای قدم‌ها روی زمین خاکی کنار جاده، صدای باد، صدای ماشین) به گوش نمی‌رسد که این خود یکی از مزایای بزرگ صدای این فیلم محسوب می‌شود. اولین جایی که موسیقی به گوش می‌رسد (تکنوازی پیانو، پرلودی از شوستاکوویچ) موسیقی قابل قبول است، هر چند که با فضا و داستان خیلی هم‌خوانی ندارد، اما توی ذوق هم نمی‌زند. اما در ادامه فیلم، بعد از چند دقیقه دوباره همان قطعه شنیده می‌شود. چند دقیقه بعد دوباره و به شکل باور نکردنی شاید بیش از شش بار این قطعه تکرار می‌شود! به نظر من، تم موسیقی در تکرارها اصلا با داستان و فضا تناسب ندارد و ای کاش کارگردان محترم که از پیمان یزدانیان بعنوان نوازنده پیانو استفاده کرده است، سفارش نوشتن موسیقی برای این فیلم را به او می‌داد. اطمینان دارم که نتیجه بسیار بهتری حاصل می‌شد. بهر حال فیلم پیش می‌رود و داستان جالب‌تر می‌شود. و در انتها بسیار عالی تمام می‌شود اما، موسیقی تیتراژ پایان که متاسفانه متوجه نشدم اثر کدام یک از دوستان است، اصلا مناسب نیست. موسیقی الکترونیک کاملا آماتوری با آوازی بازهم آماتوری. بهر حال فیلم بسیار خوب پیش رفت و من شخصا از آن خوشم آمد و حتما در اکران عمومی به تماشای دوباره‌ی آن خواهم رفت، ولی با دقت بیشتری در موسیقی، حتما بر جذابیت فیلم بسیار افزوده می‌شد.

فیلم "یک شب" با گفتگوهای نه چندان جذابی شروع می‌شود. صدای فیلم خوب است. همه چیز درست شنیده می‌شود و صدای آزار دهنده‌ای وجود ندارد. حتی در صحنه‌ای از فیلم که راننده اتوموبیل صدای پخش اتوموبیل را برای بار دوم بلند می‌کند، انتظار داشتم که صدا درهم (distorted)  شود، که خوشبختانه نشد. پیمان یزدانی بعنوان آهنگ‌ساز این فیلم بسیار خوب عمل کرده است. در طول فیلم تا نمای پایانی فیلم اثری از موسیقی نیست! و این انتخاب بسیار هوشمندانه و درست انجام شده است. موسیقی می‌توانست در بسیاری از صحنه‌های فیلم، بار اندوه، حسرت و یا بی‌پناهی را زیاد کند، ولی وارد عمل نشد. تصویر بیانگر همه چیز بود و اقای یزدانی بسیار انتخاب خوبی کرده بود. آهنگسازان فیلم نباید بر اساس زمان موسیقی در فیلم دستمزد بگیرند، زیرا در بسیاری از موارد، تصمیم بر ادامه سکوت، تصمیمی بسیار دشوار و زیرکانه‌ای است و نیاز به تجربه و اعتماد به نفس کافی از سوی آهنگساز دارد. در نمای پایانی، اولین و آخرین موسیقی این فیلم شنیده می‌شود که بسیار به موقع شروع می‌شود. کوارتتی چهار ضربی، با حضور فاگوت، ابوا، ویولن و آلتو که اجرایی خوب و صدابرداری مناسبی داشت (در تیتراژ، اسمی از استودیو ضبط موسیقی نیامده بود). به نظر من هر چه فیلم به انتها نزدیک می‌شد، ساختاری بهتر پیدا می‌کرد و در نهایت، بسیار زیبا، با موسیقی و نمایی زیبا، حرف‌های زیادی را در ذهن من نجوا کرد و تمام نشد!

کیوان هنرمند

 

 

"چهارشنبه سوری" روز پنجم جشنواره، چهارم بهمن. موسیقی فیلم پیمان یزدانیان.

داستانی خوب. اجرایی خوب و در مجموع یک فیلم محکم و درست. خوشحالم برخلاف پیش‌بینی‌هایی که قبلا می‌شد، امسال در جشنواره فیلم‌های خوب کم نبودند.

موسیقی فیلم چهارشنبه سوری، موسیقی متن فیلم نبود. موسیقی تیتراژی بود. عنوان‌بندی ابتدای فیلم و عنوان‌بندی انتهای فیلم. به نظر من این فیلم جای بیشتری برای حضور موسیقی داشت. اگر فرض بر این بوده که موسیقی هرچه کمتر استفاده شود و تصویر به تنهایی گویای داستان و محتوای فیلم باشد، پس موسیقی ابتدای فیلم کاملا بی‌جا استفاده شده است. در ابتدای فیلم، دختری از طبقه کم درآمد جامعه را می‌بینیم که بسیار با انرژی و با اعتماد به نفس با اطرافیان ارتباط برقرار می‌کند و از لحن صحبت و طنز زیبایی که در کلامش دارد، پیداست که دختری با هوش و زیرک است که درطول داستان هم بر تمام این خصوصیات، تاکید و تایید می‌شود. شنیدن موسیقی در تونالیته Gm با ملودی محزون با صدای اُبوا و همراهی زهی‌ها در رژیست‌های بم و با سکوت در ضرب سوم و چهارم (موسیقی چهار ضربی) به نظر من اصلا با تصویری که از دختر دیده‌ایم، هماهنگ نیست. با شنیدن موسیقی فکر کردم شاید قرار است برای دخترک اتفاق بدی بیافتد، ولی در فیلم می‌بینیم که ماجراهای بد اتفاق می‌افتد اما نه برای دختر، بلکه برای سایر نقش‌های داستان. دخترک از همه‌ی ماجراهای غم‌انگیز داستان خارج است و در پایان داستان شاهدیم که  نامزدش در هوایی سرد، ساعت‌ها منتظرش بود و با اینکه به نظر کم سواد (از نظر تحصیلات مدرسه‌ای) می‌آید و از طبقه محروم جامعه است، هیچگونه بدبینی نسبت به دختر ندارد و از آن آقای نامرد هم برای رساندن دختر تشکر می‌کند (به نظر من یکی از بخش‌های بسیار خوب داستان همین نکته است). پس شنیدن این موسیقی در تیتراژ اول روی نماهای دخترک، نابجا بود و به نظر آمد که حتی در میزان‌های نهایی، ابوا اجرای خیلی تمیزی هم نداشت. در طول فیلم هیچ موسیقی‌ای نداریم تا انتهای داستان که دوباره موسیقی با تکنوازی اُبوا شروع می‌شود. موسیقی پایانی بسیار خوب شروع شد. ملودی زیبا و تاثیرگذاری در تونالیته Dm که در ادامه با همراهی زهی‌ها، ترکیب زیبایی را ایجاد کرد که با متن داستان همانگ و زیبا پیش رفت. سکوت‌های طولانی بین عبارت‌های موسیقی بسیار خوب بود ودر نهایت با همراهی مختصر ولی زیبایی از پیانو و اجرای ملودی سوزناک با ویولن ادامه پیدا کرد و به اتمام رسید. نمی‌دانم چرا تصمیم گرفته‌اند که در طول فیلم موسیقی نداشته باشند. بسیاری از صحنه‌های فیلم می‌توانست موسیقی داشته باشد و کمک زیادی به داستان کند اما تنها به صداای طرقه‌ها و صدای محیط قناعت شده بود. اگر قرار بود استفاده حداقلی از موسیقی شود، موسیقی عنوان‌بندی  اول اضافی بود و اگر نه موسیقی جای بییشتری برای حضور در این فیلم زیبا داشت.

صدای فیلم کاملا متوسط بود. نه ایرادی داشت و نه خودنمایی می‌کرد. خیلی خوب و معقول نیازهای فیلم را برآورده می‌کرد پیش می‌رفت. به قولی: "همین بد نبودن برای خودش کیفیتی است". ای کاش برای کارگردانانی که اینچنین زحمت می‌کشند و فیلم‌های خوبی را خلق می‌کنند، امکانات بیشتری فراهم شود تا با صدای دالبی و یا dts، تاثیر گذاری فیلم بیشتر و لذت  فیلم دیدن برای ما چند برابر شود.

صفحه اسلی      صفحه قبلی